نشلجي

نشلجي

فرهنگي، ديني و قرآني

در لغت نامه عمید خرافات جمع خرافه به معنای حدیث باطل ، سخن بیهوده و یاوه.1

تعاریفی دیگر از گوشه وکنار جهان از جمله ، خرافات عبارتند از معتقدات ، باورها یاانجام کارهایی که هیچگونه ریشه عقلانی ندارند. خرافات به اسطوره ها و پیشگویی ها مربوط می شوند .

خرافات عقاید وباورهای عامه مردم است که ریشه دیرینه دارد .

خرافات، جمع خرافه، به معنای عادات و عقایدی است که برخلاف عقل و منطق و علم باشد و با موازین شریعتْ سازگار نباشد. خرافات و اوهام، مانعی برای رشد خرد و اندیشه انسان‌ها به حساب می‌ایند و باعث دوری آنها از مسیر سعادت و کمال می‌شوند. بسیاری از ستمگران تاریخ برای تحکیم قدرتشان، از طریق ترویج خرافات بین مردم، اهداف خود را دنبال می‌کردند، آنها می‌دانستند تسلّط بر مردمی که به جای عقل، دنباله‌روی اوهام و خرافات هستند، آسان‌تر است. امّا پیامبر اعظم(ص) با هدایت مردم، آنها را به سلاح ایمان و عقل و منطق تجهیز کرد تا خرافات را از معنویت، و اوهام را از واقعیات باز شناسند. دین اسلام، غل و زنجیرهای خرافات و موهومات را از دست و پای اندیشه و عقل مردم برداشت.2

منشاء خرافات:

الف)از نظر روانشناسان ، خرافات در مواقع حساس و لحظه های عدم اطمینان و اعتماد بر آینده بوجود می آیند . مثلاً در ارتباط با مسائلی چون تولد ومرگ و مرض و ... تا از این طریق از اضطراب و تشویش رها شده تسکین خاطری یابند . جادو و جنبل، دعا گرفتن برای علاج بیماران وسیله ای است برای تسکین و احساس آرامش .

اگر بپذیریم که خرافات عامل کاهش دهنده اضطراب است ، بنابراین روشن می شود که چرا طبقاتی از مردم که مدام در معرض خطر قرار دارند از بقیه مردم خرافی ترند و نیز طبق تحقیقات انجام شده افراد فوق العاده متعصب خرافی ترند . طبقات اجتماعی هر چه پائین تر باشند ، شخص خرافی تر است .اما هر چه تحصیلات عالی تر باشد خرافات کمتر و هر چه هوش بیشتر باشد فرد کمتر خرافی می باشد.3

ب)از نظر قرآن : خداوند به همه مردم (اعم از مسلمانها و غیر مسلمانها ) فرموده و می گوید :

یا ایها الناس کلوا مما فی الارض حلال اً فی الارض حلال اً طیباً و لا تتبعوا خطوات الشیطان انه لکم عدو مبین 4

مضمون آیه حکمی است که محل ابتلای عموم مردم است ، مثلاً یک عده از مشرکین از چهار پایان ومواد غذایی را بدون جهت و از روی افتراء و دروغ بر خدا ، خود حرام کرده بودند چنانکه از طایفه ثقیف و خزاعه بنی عامر بن صعصعه نقل شده است و در میان مومنان هم بعد از اسلام نیز یک سلسله امور خرافی دیده می شود . که از بقایای دوران قبل از اسلام بود و مطابق قانون وراثت اخلاق وآداب اجتماعی در افکار آنها باقی مانده بود و البته جای تعجب هم نبود زیرا معمولا روشهای نوین دینی یا دنیوی که وارد محیط تازه ای می شوند.

ابتدا متوجه ریشه های روش کهنه شده و آنها را قطع می کنند و چنانچه حیات آن ادامه پیدا کند ( که آن هم در سایه حسن تربیت و حسن قبول میسر است ) به شاخ و برگها می پردازد و آنها را یکی پس از دیگری قطع می کند اما اگر این فرصت را نیابد اصول نوین با بقایای روش قدیم مختلط شده و معجونی می سازد که نه اینست ونه آن .

لذا خداوند متعال دستور داده که از آنچه در زمین است بخورند و با این بهانه ها و افکار خرافی آنها را بر خود حرام نکنند.5

ج)منشاء اساسی همان روح و نفس بشر می باشد که در مقابل هیجانات مختلف واکنشهای متفاوتی از خود بروز می دهد و اگر بشر از قدیم الایام این قدرت را داشت که بطور منطقی هیجانات خود را کنترل کند مسلماً خرافاتی در کار نبود . بطور خلاصه می توان گفت که بشر سه عیب بزرگ داشت : یکی اینکه می ترسید دیگر اینکه زود خیره می شد و حیرت می کرد و سوم آن که نادان بود . (خوف ، حیرت ، جهل ) سه انگیزه اساسی و مهم در افکار و خیالات خرافی است.6

افراط و تفریط

درباره تعریف و تبیین خرافات دچار تفریط و افراطیم. گاه برای خرافی نبودن و روشنفکر نمودن و مدرن بودن، بسیاری چیزها را انکار می کنیم که یا مسلم است حقیقت دارد و یا محتمل است و گاه برای دیندار بودن و سنتی ماندن، چیزهایی را قبول می کنیم که شکی در موهوم بودن و خرافی بودن آنها نیست. گاه برخی از روشنفکران، فرهنگ خرافات ترتیب می دهند و برخی از مسلمات دینی و هرگونه اعتماد به غیب، همچون وجود خدا و روح و فرشتگان و معاد را جزء خرافات قلمداد می کنند و گاه برخی دیگر از تاریک فکران به ظاهر دیندار، مثلا قمه زنی، داشتن ریش بلند و امثال آنرا جزء لاینفک دینداری دانسته و خوارج گونه و طالبان وار، مردم بیچاره را بر آن عقوبت، یا متهم به بی دینی می کنند!

یا در میان خود ما مثلا آنچنان در مسائل بسیار جزئی روزمره بر استخاره تأکید و تکرار می کنند که موجب خنده و حتی تأسف و گریه است و شاید هم موجب وهن قرآن کریم باشد، تا آنجا که پژوهشگر برحسته ای همچون زرین کوب می نویسد: هنوز در ایران، عامه و گاه بعضی طبقات خاصه در توسل به فال و استخاره افراط می کنند، البته این کار نیز به ایران اختصاص ندارد و تا وقتی عدل و حکمت بر سرنوشت انسان حکومت نکند، این تمسک به فال و طلسم، به صورت های گوناگون در جهان باقی خواهد ماند، اما این نکته جالب توجه است که یأس و ترس، تا چه حد مردم درمانده را در "جوال غرور" رمالان و فال گیران کرده است.

همچنان که در تبیین و تشخیص خرافات دچار افراط و تفریط بوده ایم، در مبارزه با آن هم دچار افراط و تفریط بوده ایم،

راههای مبارزه با خرافات

یکی از اهداف بعثت انبیاء مبارزه با خرافات و غلو در ابعاد گوناگون آن بوده است که به چند نمونه از آن می توان اشاره کرد:

آزادی از قید و بندهای خرافی و غیر عقلی

بدون شک، یکی از اهداف بلند پیامبران، فراهم کردن زمینه درست اندیشیدن و آزادی از قید و بندهای خرافی و غیرعقلی و برداشتن زنجیره های سنگین موانع حرکت تکاملی به سوی حق است.

تعادل در زندگی و پرهیز از افراط و تفریط

بهره گیری از لذت های حلال این دنیا(نه در نهایت خوشگذرانی و نه اعراض از نعمت های الهی) در این بخش الگوی درست و صحیح شدن، به ویژه در جایی که زهدگرایی اقتضا می کند.

تعیین قلمرو تقدیس پیامبران

پیامبران و رهبران الهی دارای قداست هستند، اما این بدان معنا نیست که برای آنان هر مرتبه و مقام ویژه ای را قائل شویم. قرآن با تعبیراتی چون نفی وکالت، ربوبیت و قیومیت پیامبران با هر آنچه که مقام آنان را از پیامبران بشری دگرگون کند، به شدت مخالفت می کند.7

این محدود کردن مقام، اختصاص به پیامبران ندارد؛ بلکه قرآن کریم بخشی از مبارزه خود را برای قداست بخشیدن غلوآمیز عده ای با نفی ربوبیت و مبارزه با این نگرش در حق عالمان و احبار دینی اختصاص داده است. خداوند در آیه 31 سوره توبه می فرماید که اهل کتاب دانشمندان و راهبان خود را به جای خدا به ربوبیت گرفتند.

جالب تر اینکه این نوع رابطه در میان انسان ها کلا نفی شده و در تعبیر کلی آمده است: «و بعضی از ما بعضی دیگر را به جای خدا رب نگیرد.»8

فال بد زدن

یکی از نمونه های خرافات، فال بد زدن است. قرآن کریم با فال زدن در حق پیامبران مبارزه می کند و این حرکات فریب آمیز و خرافی را غیر قابل قبول و غیر جدی می داند. 9

درمان

پیشگیری از خرافات و تعهد از غلتیدن مردم به سمت افراد شیاد و کلاهبردار از سوی عالمان دین و رهبران فکری جامعه است. در این زمینه، در روایات رسیده از اهل بیت(ع) با عنوان نفی بدعت ها، اهمیت موضوع بازگو شده است، زیرا بالا بردن سطح دانش و آگاهی و توجه به عواقب سوء خرافات و غلو می تواند آنان را از این انحراف در امان نگه دارد.

آیا قرآن روش خاصی برای مبارزه با خرافات دارد؟ ویژگی های قرآن در طرح عقاید منطقی و مبارزه با عقاید سخیف چیست؟ در این زمینه قرآن کریم از چند جهت به پیشگیری از عقاید سخیف می پردازد: نهادینه کردن تدبر و تفکر در عقاید، آزادی اندیشه، اهتمام به علم و دانش و بهره گیری از منابع گوناگون.

نمونه هایی از مبارزه با خرافات در قرآن

مهم ترین محور مبارزه با خرافات، مبارزه با عقاید باطل و انحرافی و سخیف و رفتارهای غیر عقلانی و مضر به حال اجتماع بوده است. بخشی از این محورها هرچند در عصر نزول قرآن هم مطرح بوده، اما امروز هم برای مبارزه با غلو قابل توجه است.

1-مبارزه با ترویج سحر، کهانت، جن گیری و به هم زدن آرامش محیط خانوادگی از این طریق و دعانویسی که خرافه های آن زمان محسوب می شدند و قرآن با آنها مبارزه می کند.10

مبارزه با ترویج سحر، کهانت، جن گیری، دعا نویسی و استفاده از این روشها برای پیوند خانواده به جای نشستن و گفتگو کردن و به تفاهم رسیدن. زیرا این روشها همان طور که خود قرآن می گوید و از گذشته های بسیار دور معمول بوده به جای آنکه موجب آرامش و دوستی گردد، مایه بهم زدن محیط آرامش خانوادگی بوده و کسانی از این طریق که نوعی جنگ روانی بوده و تلقین به خانواده ها می شده استفاده کرده و به اختلاف ها دامن می زدند. نمونه این روش در عصر امروز برای عده ای دعا نویسی توسط افرادی شیاد است که با روشهایی خرافه گرایانه چنین تلقین می کردند که فلانی تو را سحر کرده و این اختلافات به خاطر دعا نوشتن است، و در آن زمان واقعاً بلیه ای برای مردم محسوب می شده است و قرآن با آنها مبارزه می کند، و می گوید کار آنها هیچ تأثیری نداشته و خداوند هاروت و ماروت را می فرستد تا روش آنان را خنثی کنند:يُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ وَ ما أُنْزِلَ عَلَى الْمَلَكَيْنِ بِبابِلَ هارُوتَ وَ مارُوتَ وَ ما يُعَلِّمانِ مِنْ أَحَدٍ حَتَّى يَقُولا إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَكْفُرْ فَيَتَعَلَّمُونَ مِنْهُما ما يُفَرِّقُونَ بِهِ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ ما هُمْ بِضارِّينَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يَتَعَلَّمُونَ ما يَضُرُّهُمْ وَ لا يَنْفَعُهُمْ (بقره/102). آن شيطان [صفت‏] ها به كفر گراييدند كه به مردم سحر مى‏آموختند. و [نيز از] آنچه بر آن دو فرشته، هاروت و ماروت، در بابِل فرو فرستاده شده بود [پيروى كردند]، با اينكه آن دو [فرشته‏] هيچ كس را تعليم [سحر] نمى‏كردند مگر آنكه [قبلًا به او] مى‏گفتند: «ما [وسيله‏] آزمايشى [براى شما] هستيم، پس زنهار كافر نشوى.» و [لى‏] آنها از آن دو [فرشته‏] چيزهايى مى‏آموختند كه به وسيله آن ميان مرد و همسرش جدايى بيفكنند. هر چند بدون فرمان خدا نمى‏توانستند به وسيله آن به احدى زيان برسانند. و [خلاصه‏] چيزى مى‏آموختند كه برايشان زيان داشت، و سودى بديشان نمى‏رسانيد. و قطعاً آنان دريافته بودند كه هر كس خريدار اين [متاع‏] باشد، در آخرت بهره‏اى ندارد.

2- رد پرستیدن مقدسات و فرا رفتن از محدوده توحید 11

3-نفی ارباب گرفتن ملائکه و پیامبران و علمای ابرار به جای خداوند 12

4-نفی غلو ورزیدن درباره مقام و جایگاه حضرت عیسی(ع) و نفی تثلیث13

5-عبادت تنها برای خداست، تکبر و غرور مردود است14

6-نفی الوهیت عیسی و شریک گرفتن هر کس15

7-مبارزه با بت پرستی که نمونه ای از خرافه پرستی است16

8-مبارزه با خدا گرفتن عزیر توسط عده ای از یهودیان معاصر پیامبر اسلام(ص) 17

9-نفی پرستیدن و الوهیت برای انسان ها18

10-مبارزه با عقیده فرزند گرفتن خداوند19

11-مبارزه با عقایدی که برخلاف توحید است 20

این آیات تنها نمونه ای از موارد مبارزه قرآن با خرافات و عقاید غیر منطقی گذشتگان است که پیامبران بزرگ انجام داده و با اشاره به آنها هدف بزرگتری را دنبال می کند و معیار به دست می دهد.

خلاصه کلام :از آن جا که انسان نمى تواند «خلأ فکرى» را براى مدتى طولانى تحمل کند اگر فضاى فکر او با عقاید و تعلیمات صحیح پر نشود گرایش او به مکتب هاى غلط و ارزش هاى کاذب حتمى است، و در چنین حالتى هرگونه عقیده خرافى، و احیاناً ویرانگر مى تواند فضاى روح او را بدون برخورد با مانعى پر کند و براى همیشه رسوبات مزاحمى در اعماق مغز او باقى گذارد.

گرایش انسان به «بت پرستى، انسان پرستى، خرافات گوناگون; اعتقاد به تأثیر یک سلسله موهومات در سر نوشت خود» که حتى در حالات بعضى از دانشمندان جهان دیده مى شود، همه ناشى از همین «خلأ روحى» است، مذهب خلأ ایدئولوژیکى و فکرى انسان را به تعلیمات صحیح خود پر مى کند و از گرایش به بیهودگى ها و موهومات باز مى دارد.

بنابراین مذهب اگر بصورت صحیحى تفهیم گردد عامل مهمى براى مبارزه با خرافات است; و البتّه در غیر این صورت خود عاملى براى گسترش آن خواهد بود.

منابع

1-علی اکبر دهخدا ، لغت نامه ، تهران سازمان لغت نامه ، 1258 – 1334 هجری شمسی ، ج 20، ص 387

2-سوره اعراف، ایه 157.

3-حمیده سعیدی ، وضعیت خرافات و موهومات در استان خراسان ، اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی ، اسفند 79 ، ص 17

4-آیه 168 سوره بقره

5-علامه محمد حسین طباطبائی ، تفسیر المیزان ، ج1، ترجمه ناصر مکارم شیرازی ، بنیاد علمی و فکر علامه طباطبائی ، تا بستان 64

6-محمد حسین پاکدامن ، جامعه د رقبال خرافات ، مشهد ، انتشارات مرندیز ، چ- اول ، 1378 ، ص 44

7-آیات 66 سوره انعام و 80 آل عمران به این مسائل اشاره دارد.

8-آیه 64 سوره آل عمرانو آیات بسیار دیگری که نه تنها قیومیت، وکالت و ربوبیت را نفی می کند، بلکه هرگونه اعتقادی را که منافی با توحید حقیقی باشد جایز نمی شمرد.

9- آیات 47 سوره نمل، 18 سوره یس و 131 اعراف به این موضوع اشاره دارند.

10-آیات 102 سوره بقره و 41 سوره سبأ

11-آیه 79 سوره آل عمران

12-آیه 80 سوره آل عمران

13-آیه 171 سوره نساء

14- آیه 172 سوره نساء

15- آیات 72 و 73 سوره مائده

16- آیه 30 سوره توبه

17- آیه 30 سوره توبه

18- آیه 81 سوره مریم

19- آیات 88 و 89 سوره مریم

20- آیات 40 سوره اسراء و 40 سوره اسراء

نویسنده : محمدرضا معینی نشلجی


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: شنبه 4 آبان 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

CopyRight| 2009 , nashalji.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com