نشلجي

فرهنگي، ديني و قرآني

«اللهم ارزقني فيه رحمه الايتام و اطعام الطعام و افشاء السلام و صحبه الکرام بطولک يا ملجا الاملين»

«خدايا در اين روز مرا ترحم بر يتيمان و اطعام به گرسنگان و افشاء و انتشار سلام در مسلمانان و مصاحبت با نيکان نصيب فرما به حق انعامت و بزرگواريت اي پناه آرزومندان.»

شرح دعا (1)«اللهم ارزقني فيه رحمه الايتام»

«خدايا در اين روز مرا ، ترحم نمودن بر يتيمان را روزي فرما »

اهمیت يتيم نوازي

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 26 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اَللّهُمَّ اَعِنّي فيهِ عَلي صِيامِهِ وَقِيامِهِ وَجَنِّبْني فيهِ مِنْ هَفَواتِهِ وَ اثامِهِ وَارْزُقْني فيهِ ذِكْرَكَ بدَوامِهِ بِتَوْفيقِكَ يا‌هادِي الْمُضِلّينَ»خدايا ياريم كن در اين ماه بر روزه و شب زنده داري‌اش و دورم بدار در آن از لغزش‌ها و گناهانش و روزي‌ام كن در آن ذكر خود را به‌طور مدوام و يك‌سره به توفيق خود، اي راهنماي گمراهان.

*شرح فرازهاي دعا


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: سه شنبه 25 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

در دعاي روز ششم ماه مبارك رمضان مي‌خوانيم: «اَللّهُمَّ لا تَخْذُلْنى فيهِ لِتَعَرُّضِ مَعْصِيَتِكَ وَلاتَضْرِبْنى بِسِياطِ نَقِمَتِكَ وَزَحْزِحْنى فيهِ مِنْ مُوجِباتِ سَخَطِكَ بِمَنِّكَ وَاَياديكَ يا مُنْتَهى رَغْبَةِ الرّاغِبينَ» «خدايا در اين ماه به خاطر دست زدن به نافرمانيت خوارم مساز و تازيانه‌هاى عذابت را بر من مزن و از موجبات خشمت بدان نعمت‌بخشى و الطافى كه نسبت به بندگان دارى دورم بدار.


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: دو شنبه 24 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شرح دعای روز پنجم ماه مبارک رمضان


اللهم اجعلني فيه من المستغفرين و الجعلني فيه من عبادک الصالحين القانتين و اجعلني فيه من اولياءک المقربين برافتک يا ارحم الراحمين” “خدايا مرا در اين روز از استغفارکنندگان قرار ده و از بندگان صالح مطيع مقرر فرما و هم در اين روز از دوستان مقرب درگاه خود قرار داده بحق لطف و رحمتت اي مهربانترين مهربانان”

    1) اللهم اجعلني فيه من المستغفرين. “خدايا مرا در اين روز از استغفار کنندگان قرار ده”
    شرايط استغفار چيست؟
   


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 23 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چهل حدیث زیبا و مورد استفاده در زندگی امروزی از

صدیقۀ طاهره، حضرت فاطمه زهرا (س)  

1ـ قالَتْ فاطِمَهُ الزَّهْراء ( سلام الله علیها) : نَحْنُ وَسیلَتُهُ فى خَلْقِهِ، وَ نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ، وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَیْبِهِ، وَ نَحْنُ وَرَثَهُ أنْبیائِهِ.([1])
حضرت فاطمه زهرا (سلام الله علیها) فرمود: ما أهل بیت پیامبر، وسیله ارتباط خداوند با خلق او هستیم، ما برگزیدگان پاك و مقدّس پروردگار مى باشیم، ما حجّت و راهنما خواهیم بود; و ما وارثان پیامبران الهى هستیم.

2


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فضيلت ماه رمضان

قال رسول الله (ص) :

إِنَّ ابواب السماء تفتح فى اول ليلة من شهر رمضان ولاتغلق الى آخر ليلة منه(1)

رسول خدا (ص) فرمود: درهاى آسمان در اولين شب ماه رمضان گشوده مى شوند و تا آخرين شب بسته نمى شوند.

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

فضيلت و آثار زيارت امام رضا(ع)

مقدمه

روايات در بردارنده فضيلت زيارت آن حضرت شگفت‏انگيز و بسيار مهم‏تر از آن چيزي است كه در اين‏باره‏گفته شده است.در روايات رسيده از پيامبر خداو اهل بيت ـ عليهم السلام ـ درباره فضيلت زيارت معصومان(عليهم‌السلام) و آداب آن و گروهي از عبادات و احكام حرمشان روايات متعدد و متنوعي از معصومان(عليهم‌السلام) رسيده است كه محدثان بزرگ در ثبت و ضبط آنهاكوشيده‏اند. همان طور كه مي‏دانيم امام علي بن موسي الرضا(عليه‌السلام) ازبزرگترين مؤمنان، شهيدان، صالحان، صديقان ويكي از معصومان ـ عليهم السلام ـ است. بر طبق روايات و آيات قرآن كسي كه حتي يكي ازصفتهاي يادشده را داشته باشد، نزد خداي متعال جايگاه ممتاز و بلندي دارد وبه طور كلي زيارت قبرش مطلوب است و داراي آثار معنوي است.

فضيلت زيارت حضرت امام رضا(عليه‌السلام)

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

حضرت زینب كبرى علیها السلام در روز پنجم جمادى الاولى سال پنجم یا ششم هجرى قمرى در شهر مدینه منوّره متولّد گردیده و جهان را به قدوم خویش مزین فرمودند. 

نام مبارك آن بزرگوار زینب، و كنیه گرامیشان ام الحسن و ام كلثوم و القاب آن حضرت عبارتند از: صدّیقة الصغرى، عصمة الصغرى، ولیة اللّه العظمى، ناموس الكبرى، شریكة الحسین علیهالسّلام و عالمه غیر معلّمه، فاضله، كامله و ... پدر بزرگوار آن حضرت، اوّلین پیشواى شیعیان حضرت امیرالمؤمنین على بن ابیطالب علیهماالسّلام، و مادر گرامى آن بزرگوار، حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها می باشد.


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 5 خرداد 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

انتخابات از دید گاه حضرت امام (ره)

انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مى‏شود
اگر آقايان از اين ديدگاه كه همه مى‏خواهند نظام و اسلام را پشتيبانى كنند به مسایل بنگرند، بسيارى از معضلات و حيرت ها برطرف مى‏گردد ولى اين بدان معنا نيست كه همه افراد تابع محض يك جريان باشند. با اين ديد گفته‏ام كه انتقاد سازنده معنايش مخالفت نبوده و تشكل جديد مفهومش اختلاف نيست. انتقاد بجا و سازنده باعث رشد جامعه مى‏شود. انتقاد اگر بحق باشد، موجب هدايت دو جريان مى‏شود.
 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: دو شنبه 9 ارديبهشت 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

اخلاق انتخاباتي از ديدگاه قرآن
به طور معمول در يك فضاي رقابتي براي كسب قدرت، بسياري از نامزدها و هوادارانشان در عمل غير آن چيزي را نشان مي دهند كه در سخن بر زبان مي آورند. دوستي مي گفت كه هر كسي در جست وجوي آن چيزي است كه ندارد؛ از اين رو دغدغه وي مي شود و در هر جايي كه مي نشيند از آن چيز به عنوان مسئله مهم سخن مي گويد. به اين معنا كه چون خود انسان، مستبد است و علاقه دروني و يا فشار گفتمان بيروني وي را به سوي آن سوق داده است مي كوشد تا با تكرار و يادآوري آن، گرايش به آزادي را در خود تقويت كند و انساني آزاديخواه گردد و از استبداد راي و اقتدارگرايي شخصي رهايي يابد. با چنين رويكردي به نظر مي رسد كه ملاك هاي اخلاقي در هنگام انتخابات ها به اشكال مختلف ناديده گرفته مي شود و از سوي كساني كه مي خواهند رهبري جامعه را به عهده گيرند فرو مي پاشد و تهديد مي شود. كساني كه خود دچار هنجارشكني هستند و كم ترين مسائل اخلاقي را مراعات نمي كنند و اصول و مباني آن را ناديده مي گيرند، ديگران را متهم به بي اخلاقي انتخاباتي مي كنند. 

ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: دو شنبه 2 ارديبهشت 1392برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

چرا بعضی ها کوچولو می مانند؟
دلایل زیادی وجود دارد که باعث می شود یک فرد به اندازه ای که باید یا مد نظر دیگران است رشد نکند. به طور کلی مسایل ژنتیکی اولین ومهم ترین علت کوتاهی قد در کودکان است. در این نوع کوتاهی قد، سرعت رشد كودک در سال طبیعی است و سن استخوانی نسبت به سن تقویمی عقب نیست.
نوع دیگر از کوتاهی قد، تأخیر سرشتی در رشد نامیده می شود که شامل کوکانی است که از سن 2 سالگی، كوتاهی قد دارند. این کودکان سرعت رشدشان در سال تقریبا طبیعی است، اما سن استخوانی آنها عقب‌تر است. بلوغ در این کودکان با تأخیر است، اما در نهایت، بیشتر این كودكان به حد ژنتیكی قد خود می‌رسند.
یادتان باشد بیماری‌هایی مانند سوءتغذیه، كمبود ویتامین
D 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 29 بهمن 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آشنایی با مشخصات فنی قاهر 313 

 توانمندی‌های فنی صنایع دفاعی ایران درخصوص ساخت و تولید هواپیما تا مدت‌های مدید تنها محدود به تعمیرات نه چندان سنگین دوره‌ای بود. اما با پیروزی انقلاب اسلامی و تحریم‌های تسلیحاتی غرب علیه ایران، تلاش وسیعی از سوی مراکز تحقیقاتی و صنعتی نظامی ایران برای ساخت هواپیماهای پیشرفته آغاز شد.
 
این تلاش‌ها در نهایت به ساخت جنگنده "آذرخش" در دهه هفتاد و جنگنده "صاعقه" در اواسط دهه هشتاد انجامید. روندی که در نهایت به ارائه جنگنده F-313"قاهر" انجامید.
 
 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

ذکر

فَمَن اَعرَضَ عَن ذِکری فَانّ لَهُ مَعیشه ضَنکا

بحثي كه براي اين جلسه انتخاب كرديم ، بحث ذكره . ذكر انواع و اقسام و همين طورر مراتب و مراحلي داره كه انشاءالله در اين جلسه به اينها مي پردازيم . مي فرمايند اولين مرحله ذكر اينه كه وقتي چيزي رو به زبون مي ياري حواست باشه كه چي داري مي گي و اين يعني ذكر بلسان .

يه مثال جالب مي زنن مي گن : شما يه آدمي رو فرض كنيد ريشش بلنده ، همين جور كه شيريني رو هلپ هلپ داره مي ده بالا دور ريش و سيبيلش خامه اي ميشه ، خامة‌ مخلوط با شكر يا عسل . بعد اين مي ره مي شينه يه جايي دائماً دور ريش اين بابا مگس مي پره ، مگس مي ياد مي شينه و هي بلند مي شه . اين اگه داد بزنه بگه آقا مسخره كردي چرا اين مگسا فقط به ما گير دادن ، آدم بهش مي خنده ميگه خوب بابا تقصير خودته ، برو ريشتُ پاك كن بعد بگو چرا مگسا بهم گير دادن .


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

خصوصیاتی از یاران پیامبر (ص)

اشداء علی الکفار رحماء بینهم

در خصوصیات یاران پیامبر می فرمایند که

اولا شدید هستند بر کفار

ثانیا نسبت به هم،بسیار کریم، رحیم و مهربانند.

یه نگاهی می خواهیم به خصوصیات یاران پیامبر بیندازیم. چون همه ماها میگیم که ما مسلمانیم و همین که شهادتین رو بدهیم مسلمان هستیم.اگر کسی شهادت بر وحدانیت خداوند و رسالت پیامبر بدهد مسلمان است اما مسلمانی که حقیقتا دل و قلب و عملش همراه با پیغمبر باشد.اگر بخواهیم راجع به اینها صحبت کنیم شاید دهها ساعت وقت ببرد.اما یک مقدار از خصوصیات یاران پیامبر را در اطراف همین آیه،یک نگاهی بهش می اندازیم.

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 27 دی 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 علل بی نشاطی در نماز

مکرّر مردم، خصوصاً جوانان می پرسند که چرا در نماز حال پیدا نمی کنیم؟ و چرا در نماز آن لذّتی را که باید ببریم، نمی بریم؟

ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: شنبه 23 دی 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

اولین کسی که وارد بهشت می شود

 


 

رسول اکرم صلی الله علیه وآله خطاب به امیر مۆمنان علیه‌السلام فرمودند :

«مهر تو، ایمان و دشمنی تو، نفاق است. دوستدارت اولین کسی است که وارد بهشت می‌شود و دشمنت نخستین کسی است که وارد دوزخ می‌شود. (ابن صباع المالکی؛ علی بن محمد بن احمد، الفصول المهمة فی معرفة احوال الائمة علیهم السلام، ص 127)»

 

 


امام علی

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: سه شنبه 12 دی 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 (تکبر)

از جمله بحثهايي كه هميشه مورد نياز جامعه بشري، خصوصاً جوامع اسلامي است، بحثهاي اخلاقي مي باشد تا انسانها در پرتو آن بتوانند شاكله درون و اوصاف روحي خويش را تنظيم نموده، داراي رفتار و اخلاقي اسلامي و انساني شوند.
 

ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 محبت و مودّت اهل‌بیت ـ علیهم السّلام ـ آثار و فوائدی دارد و آن‌چنان که از سخنان پیشوایان معصوم ـ علیهم السّلام ـ استفاده می‌شود

 
 

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: سه شنبه 5 دی 1391برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

آسیب شناسی عزاداریهای محرم

. سترگ حماسه دین و یقیناً بزرگترین حماسه هستی، جریانی که ممیز و مبین حق و باطل بوده و هست و پیوسته چراغ روشنی را فرا راه بشر قرار خواهد داد و تمامی توجیهات و تفاسیر مقلوب را از دست او خواهد گرفت.

رسول گرامی اسلام(ص) در بستر بیماری بودند که فاطمه زهرا(س) فرزندان خویش حسن و حسین (ع) را نزد آن بزرگوار آورد و فرمود "یارسول الله! این دو، پسران شما هستند. برایشان چیزی به ارث بگذارید." رسول خدا(ص) فرمود: "هیبت و سود خود را برای حسن می گذارم و جرات وجود خود را برای حسین."

و این چنین است که در سال شصت و یک هجری، حسین بن علی (ع) تمامی میراث خود از جد بزرگوارش را در برابر تمامی ظلم اموی به میدان حضور می آورد و جان خود و خاندان خویش را در راه دین نثار می‌کند و فصل تازه ای در تاریخ بشریت می گشاید.

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مباهله در لغت عرب به معنی درخواست عذاب بر مخالف در اعتقاد است و برای اولین بار پیامبر آماده شد تا با سران مسیحی منطقه نجران به مباهله برخیزد و حتی دست حسن و حسین را گرفت و با دختر و داماد خود در گوشه بیابان حاضر شد، و منتظر آن گشت که سران مسیحی نجران از اسقف و کشیش برای مباهله حاضر شوند ولی آنان با مشاهده آیات صدق پیامبر عقب نشینی کردند و پرداخت جزیه را بر مباهله برگزیدند.


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 23 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

مورخین نقل کرده اندزمانی که لشکرعمر سعد چهره ی بابرکت حضرت رادیدندگفتند(فتبارک الله احسن الخالقین) این قدر حضرت علی اکبرشبیه پیامبر(ص)بودندکه لشکرعمرسعدگمان کردند پیامبر(ص)است که حضرت علی اکبر(ع)فرمود:اناعلی بن الحسین بن علی(ع)وبعدبحث ولایت وتوحید راعنوان کردوفضایل امام حسین(ع)راتوصیف فرمود فضایل حضرت علی اکبر(ع)به قدری بودکه درزیارت عاشورابه ایشان سلام داده شده السلام علی الحسین وعلی علی بن الحسین لفظ علی بن الحسین اشاره به وجود بابرکت حضرت علی اکبر(ع)دارد و قبرحضرت نیز پایین قبرامام حسین(ع) است.

 

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 20 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

شيخ مفيد (ره) فرموده كه آن حضرت را شش فرزند بود چهار تن از ايشان پسران بودند : 

 


ادامه مطلب
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 20 آذر 1390برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

نقطه شروع چه زمان و خط پایان کجا می­باشد؟
در مذمت خرافه چهارشنبه سوری و سایر خرافات نوروز
      خیلی از سنت­های غلط نه اینکه ارزش برای خود و جامعه ندارد، بلکه نشان از بی عقلی و بی منطقی فرد و آن جامعه هم می­باشد و بدتر از آن اینکه از افتخارات خود هم بدانیم !!
به مناسبت فرا رسیدن ایام نوروز باستانی به طور مختصر به چند نمونه از آنها اشاره می­شود، و دیگر خود بخوان حدیث مفصل از این مجمل!!
بیش از 30 سال از یک تحول عظیم به نام انقلاب و جمهوری اسلامی در کشورمان که ظلم و ستم و خرافات بی پایه و اساس و سنت گرایی­های غلط 2500 ساله ستم شاهی را در هم نوردید، می­گذرد.
       امروز می­بینیم که بر اساس خواست معمار این انقلاب حضرت امام خمینی(ره) که فرمودند این انقلاب را به دنیا صادر می­کنیم، چگونه ریشه در اکثر نقاط دنیا دوانده و هر روز در گوشه و کنار جهان انسانهای آزادیخواه با فریاد بر سر مستکبران انقلاب­های پی در پی کرده و ظالمان را به ستوه آورده و به خاک مذلت می­نشانند، که بسی جای شکر دارد.
       اما افسوس و صدافسوس که خوددر فکر این نباشیم که زمینی که سالیان دراز در آن خار و خاشاک روئیده و ما می­خواهیم امروز از این زمین برداشت میوه سالم کنیم نیاز به از بین بردن علف­های هرز و     انگل­های آن دارد تا میوه سالمی به دست آید. پس بیاییم از این سنت­های غلط که بسیاری از آنها دور از عقل و منطق است دست برداریم، و با نشان دادن شعور بالا که نشأت گرفته از تقوای الهی می­باشد از این سنت­های ساختگی و خرافی که باعث قبیح نشان دادن چهره خود و انقلاب و ضرر و زیان­های غیرقابل جبران است، خط بطلان کشیده و بجای آن از شعائر الهی بهره مند شویم.
                 اینجاست که باید گفت نقطه شروع کی باید و خط پایان کجا می­باشد؟!
لذا باید بدانیم که همه ما به یک نوعی در این وادی قرار گرفته­ایم کاری نداریم که  عده­ای مباشر و گروهی مشارک در آن می­باشیم.
فریاد عمو نوروز هم که هر ساله با آن کفش­های بد قواره­اش به این بدمستی­های بی منطق ما هرچند به ظاهر به قول مأمون و دیگر پادشاهان از سر ناخوشی که می­گفتند : ای دلقک بزن، بخند و ما را شاد کن. ما هم به تبعیت از آنها خود را از این فیض محروم نمی­دانیم!!
       البته نوروز با آن همه زیباییش که بوی بهار هم می­دهد هیچ کس منکر آن نیست و نمی­تواند باشد، آنچه قبیح است رفتار عقب گرد ما به سنت­های کورکورانه و دشمن شاد کن و ضربات جبران ناپذیر آن   می­باشد.
که دل هر عامی را به درد می­آورد !! اما خواص را !! نمی­دانم!!
راستی از عمونوروز می­گفتیم، او خیلی زرنگ است از اوایل اسفند که چه عرض کنم، قبل از اسفند با آن کفش­های از خود بزرگترش سر و کله­اش پیدا و در اکثر امور کشور اعم از (اقتصادی، فرهنگی، ادارات، سازمانها و....) گاهی تا نیمه­های اردبیهشت هم هنوز بیچاره در شیفت است!! و کسی هم نیست که بگوید بابا دیگر وفت خداحافظی است!! از اینجا به بعد با کمک عمونوروز به چند نمونه از ارمغان نوروزی اشاره می­شود.
الف : معمولاً هرسال خیلی از جاها پیش از اسفند با صدای کفش­های عمونوروز که با چراغ سبز تبلیغات به صدا درمی­آید، انسان دیگر دستش به کار نمی­رود، مگر تبلیغات که آنها بیکارنمی باشند ، از خانه تکانی ، خرید شب عید، چهارشنبه سوری، سفره هفت سین، تحویل سال و سیزده بدر گرفته تا تبلیغ زندگی­های تجمل گرایی و اشرافیت و ....!!
آری گویا ماه اسفند، ماه تعطیلی است به هر اداره که رجوع کنی گویا ثقیل است برای ارباب رجوع کاری انجام شود.
و معمولاً کارها به بعد از سال موکول می­شود. بعد از سال هم که همه می­دانند آخر فروردین است!!
آخر فروردین هم که رجوع می­کنی می­گویند کجا؟ هنوز زوداست برو چند روز دیگر بیا!!
یعنی عملاً خیلی از ادارات و امور کشور در این مدت 2 ماه کار مفیدی انجام نمی­ شود. ولذا علاوه بر هزینه سنگین برای دولت، مردم هم از این وضع ناراحت و نگرانند!! مگر عده قلیلی که نوروز را در بوق و کرنا     می­کنند !! کیست که باید به عواقب وضعی آن توجه داشته باشد؟!!
ب : آیا تاکنون از نظر روانی به بازار تفاخر، خودنمایی و در به رخ کشیدن های ایام عید اندیشیده­اید؟! چه غوغایی که در دلها ایجاد می­کند نه در یک قشر خاصی بلکه در هر قشری درحد وسع خودش و لذاست که چه اسراف هایی در این مدت از رنگ در و دیوار گرفته تا میز و مبل و فرش و ..... که باید تعویض شود و از طرف دیگر تهیه اُکل و اشرب و در این ایام است که چشم و هم چشمی های کوته نظران به جای اوامر الهی در بازار دنبال بدل می­گردند!! حال ببینید آنها که از نظر معیشتی در طول سال در وضعیت سختی به سر     می­برند و در بین همین قشر و فامیل­ها هستند و نمی­توانند عقده گشایی کنند چه می­کنند و چه          می­کشند؟!
راستی کجا رفته آن غیرت، انسانیت، مسلمانی و ایرانیت ما؟!
آیا نمی­شود با این اسراف کاریها و چشم و هم چشمی­های شیطان صفتانه دست یک نیازمند را گرفت؟!
حال سؤال اینجاست که آیا مسئولین، صدا و سیما و رسانه­های جمعی کشورمان که با بودجه این مملکت بعضی مواقع بر طبل این تبلیغات کوبیده و باعث ترویج و بازار گرمی اینگونه خرافات می­شوند در چه جایگاهی قراردارند و آیا این است پاسخ بزرگان دین و رهبر عزیزمان که می­فرمایند از تجمل گرایی و اسراف پرهیز کنید؟!
حال خدا می­داند که این نوروز مبارک!! برای خیلی از مردم جامعه ما نامبارک است!! چرا که در این ایام چه دلها که شکسته می­شود وچه تحقیرها که انجام نمی­شود !! بگذریم حرف زیاد و مجالی برای اهلش نیست.
ج : مورد بعد مسئله چهارشنبه سوری است که این هم یکی از آن ارث­های نامیمون گذشتگان و نیاکان ما   می­باشد که هر ساله هنوز یک ماه مانده به چهارشنبه آخر سال عده­ای نادان، به نام سنت گرایی با تبلیغات مسموم و مضر با آتش­بازی، آتش سوزی و آتش افروزی با خسارات جبران ناپذیر آن به استقبال نوروز     می­روند!! که حاصل آن همانگونه که همگان شاهد و ناظر آن می­باشیم باعث سلب آسایش مردم کوچه و بازار و همسایگان، رهگذران اعم از پیاده، سواره، پیر، جوان، طفل شیرخوار و بیمار که با صداهای ناهنجار ترقه­ها و نارنجک­های صوتی و غیره که در خیلی مواقع باعث خسارتهای جبران­ناپذیری از قطع عضو گرفته تا سوختگی های عمیق و حتی مرگ و خسارتهای دیگر که هر ساله آمار وحشتناک آن توسط مسئولین ذیربط به اطلاع همگان می­رسد. که تازه این ظاهر آن است. آیا تاکنون فکر کرده­ایم که در این ایام هر ساله چه تعداد سقط جنین و شوک­های عصبی که خود باعث معلولیت­های دراز مدت و حتی باعث مرگ افراد هم می­شود اتفاق می­افتد؟!!
آری این هم یکی از آن هدایای به ارمغان آمده ایام نوروز مبارک می­باشد!! راستی این چه سنتی است که در آن هرساله این همه ضایعات و خسارات می­بینیم؟! ای کاش بیدار شویم و خاک برروی این سنتهای احمقانه، و ویرانگر و مرگبار نیاکانمان بریزیم؟!
د : حال اگر از این بازی به سلامت گذشتی باید به سراغ هفت سین و دغدغه­های لحظه تحویل سال باشی!! که تازه شروع یک سری اسرافکاریهای بی مورد و چشم و هم چشمی­هایی که خیلی از آنها جز باعث دل آزردگی و نگاه حسرت­آمیز بچه­های خانواده­های مستضعف، چیز دیگری ندارد. راستی کدام گناه!! آیا تاکنون فکر کرده­ایم که در این ایام هر خانواده ایرانی برای تزئین سفره شب عیدش چه مقدار گندم و حبوبات برای چند روز سبز کرده و یا سبز کرده خریده و بعد هم روز سیزده که می­شود آنها را در کوچه و خیابان و بیابان رها می­کنند!! به نظر شما به چندین تن می­رسد؟ راستی تا کنون فکر کرده­ایم که هر ساله چه تعداد ماهی از رودها و.... گرفته می­شود آیا اینها یک موجود جانداری نیستند که باید در محیط خودشان زندگی کنند و از این محیط که ما به آن محیط زیست می­گوییم، ما بهره بیشتری ببریم؟! آیا هم گرفتن و  اسیر کردن آنها و هم دور ریختن انها لطمه به محیط زیست نمی­باشد؟! آیا ما شریک این همه اسرافکاریها و گناهان      نمی­باشیم؟ بگذریم که تیغ تیز تبلیغات و رسانه­ها برنده تر از اینهاست و چشمهای آنان حقیرتر از آن است که اینها را ببینند!! راستی کجاست آن وجدانی که همه ما دم از آن می­زنیم؟!
آنها فقط دلشان به عمو نورزشان خوش است و بس!
ه : راستی لحظه سال تحویل ساعت چند است؟ جالب است حتی اگر ساعت 3 بامداد هم باشد همه شب را شاد و شنگول بیدار می­مانیم که لحظه تحویل سال را درک کنیم. راستی این چه تبلیغات شومی است که به خورد ما داده­اند و هر ساله آن را پر آب و تاب­ترش می­کنند؟!
و : روز اول فروردین که می­شود دید و بازدیدها شروع می­شود. در این رفت و آمدها که به نام صله ارحام صورت می­گیرداصل عمل بسیار خوب است، ولی خیلی از وقتها چشم ها به زرق و برق در و دیوار و مبل و وسایل جدید و مواد خوراکی و آنچه مایه مباهات یکدیگر است، شروع می­شود که متأسفانه با رنگ صله ارحام به تفاخر و چشم و هم چشمی دلها مکدر و روح­ها را پژمرده و 12 روز به همین منوال سپری می­شود.
ی : و اما روز سیزده (سیزده بدر) و خرافات شرک گونه­ای که معلوم نیست از کجا آمده و کدام معصوم حکم به نحوست روز سیزده را داده­اند و چرا فقط روز سیزده فروردین نحس شده است!! ولی آنچه رسانه­ها و تبلیغات تنور آن را گرم می­کنند روز استفاده از طبیعت است!! آیا استفاده از طبیعت همین یک روز است؟!
یعنی این روز سیزده نحس است، پس به کوه، دشت، صحرا، پارک، چمن زارها، و کشتزارهای مردم برویم و با مردم آزاری و تخریب محیط زیست و از بین بردن چراگاهها وگندم ها و جوانه­های حبوبات با گره زدن و پایمال کردن آنها، که خدا می­داند در این یک روز میلیونها تومان ضرر و زیان و خسارتهای جبران ناپذیری که به کشتزارها و مراتع و بیت المال به نام سیزده بدر و روز طبیعت به مردم و کشور وارد می­شود!! تازه آیا شما فکر کرده­اید این پایان کار است؟ شما ببینید آمار تلفات، تصادفات، دعواها، چاقوکشی­ها، میخوارگی­ها، و عربده کشی­هایی که در این روز اتفاق می­افتد!! این هم، از برکات روز سیزده و سیزده بدر!!
حال سؤال اینجاست، آیا ملتی که انقلاب کرده و انقلاب او برای دیگران هم الگو شده که نتیجه آن هم بیداری اسلامی و انقلاب­های منطقه شده است و به همین علت هم دشمنانش هر روز با ترفندهای گوناگون و تحریم­های مختلف و با کارشکنی­های دشمنان داخلی و خارجی سازی برای به زانو درآوردن او می­نوازند، چگونه است که هنوز دل به این خرافات و سنتهای مذموم بسته،  و با این همه خسارات و اسراف کاریها عمر خود را بیهوده تلف می­کند!!
ز : و خط پایان اینکه جای بسی تعجب است که دلسوزان نظام و دست اندرکاران و قانون گذاران با توجه به اینکه ضرر و زیان و اسراف کاریها و در کنار آن این همه تعطیلات بی رویه و کم کاریهایی که حاصل پیش لرزه و پس لرزه­های این ایام می­باشد، یعنی حدود 2 ماه از بهترین روزهای سال را که می­تواند بیشترین بازدهی را داشته باشد از دست بدهیم و هیچگونه عکس العملی نشان داده نشود!! درست است که یک فرهنگ و عادت چندین ساله را نمی­توان یک شبه اصلاح کرد اما می­شود به مرور زمان در صدد اصلاح آن برآمد، یعنی به مرور زمان با برملا شدن بی ریشه بودن نوروز و تعدیل خرافات آن در صدد افشاِء بی محتوا بودن این پدیده شوم برآمده و حقایق را تبیین و تبلیغ نمود که این دیگر به عهده مسئولان، قانونگذاران و برنامه ریزان کلان کشور می­باشد، دولت و مجلس هم واقعاً باید به فکر اصلاح این همه تعطیلات بی حد و حساب باشند که فردای قیامت در پیشگاه عدل الهی مؤاخذه خواهیم شد.
بدانیم که عید ما روزی است که در آن مرتکب گناه نشویم و بس!!
راستی تا به حال در صبح کدام عید نشستیم و دعای عهد آقا امام زمان(عج) را زمزمه کردیم؟
و وقتی به فراز وَ مُجَدّدِاً لِما عُطِّلَ مِن اَحکامِ کِتابِک ....... و سُنَنِ نَبیِّک رسیدیم چقدر به معنای آن تأمل کردیم؟
به امید روزی که برای این همه تبلیغات پوچ­گرایی و تجمل پرستی و دنبال مد رفتن­ها آن هم در این برهه از زمان که در تحریم هستیم و خیلی ها برای یک لقمه نان شب محتاج هستند با کسب تجربه از گذشتگان و نیاکانمان در فکر برادری، همکاری و همدلی باشیم و به کمک مستمندان و محتاجان جامعه­مان بپردازیم که این به تقوای الهی نزدیکتر است. و بیائیم به مصداق آیه شریفه قرآن کریم  شعائر اسلامی و الهی گذشتگان را پاس بداریم.
که : « من یعظم شعائرالله و انها من تقوی القلوب»
معینی اسفند 92
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: دو شنبه 19 اسفند 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

احكام سلام كردن مسأله : سلام كردن به ديگران مستحب، ولى جواب آن واجب است. مسأله : سلام كردن به كسى كه در حال خواندن نماز مى باشد، مكروه است. مسأله : اگر كسى به نمازگزار سلام كند، بايد همانطور كه او سلام كرده جواب دهد; مثلاً اگر گفته: «سلام عليكم» در جوابِ او بگويد: «سلام عليكم»، ولى در جواب «عليكم السلام» بگويد: «سلام عليكم». مسأله : كسى كه نماز مى خواند، جايز نيست به ديگران سلام كند. مسأله : سلام را بايد فوراً جواب داد. مسأله : اگر دو نفر همزمان به يكديگر سلام كنند، بر هر يك واجب است كه جواب سلام ديگرى را بدهد. مسأله : سلام كردن به كافر مكروه است و اگر او به مسلمانى سلام كند، احتياط واجب آن است كه در جواب او بگويد: «عليك» و يا فقط بگويد: سلام آداب سلام كردن مسأله : مستحب است سواره به پياده و ايستاده به نشسته و گروه اندك به گروه زياد و كوچك به بزرگ سلام كند. مسأله : مستحب است در غير نماز جواب سلام را بهتر از آن بدهد، پس اگر كسى بگويد: «سلام عليكم» مستحب است در جوابش بگويد: «سلامٌ عليكم و رحمة الله. مسأله : سلام كردن مرد به زن مكروه است، مخصوصاً به زن جوان.
نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: دو شنبه 12 اسفند 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

 

شخصى از لقمان پرسید: کدام انسانى، بدترین انسان است؟

لقمان فرمود: آن کس که باکى ندارد که مردم او را بدکار بنگرند.

شخصى به لقمان گفت: چقدر نازیبا هستى؟

لقمان در پاسخ فرمود: از قیافه من عیب مى‏گیرى، یا از نقاش قیافه من(خدا)

این نصیحت یادآور آن حکایتى است که شخصى هیکل ناهنجار شترى را دید، و گفت: همه اعضاى تو ناقوار و نامناسب و زشت است، شتر گفت: عیب نقاش مى‏کنى، زنهار!

موعظه تکان دهنده لقمان

اى پسر جان! اگر درباره مرگ شک دارى، خواب را از خود بران، در صورتى که قدرت بر این کار ندارى، و اگر درباره روز قیامت شک دارى، بیدارى از خواب را از خود دفع کن، در صورتى که چنین قدرتى ندارى، و اگر در این دو مورد بیندیشى مى‏بینى که جان تو در دست دیگرى است، زیرا خواب بسان مرگ است و بیدارى پس از خواب بسان برپا شدن قیامت، پس از مرگ است

از اندرزهاى تکان دهنده لقمان به پسرش این بود: یا بُنَى تَعَلَّمتَ سَبعَةَ آلافٍ مِنَ الحِکمَةِ، فَاحفَظ مِنها اَربعَاً وَ مُرمَعِى الى الجَنَّةِ: اَحکِم سفینتک، فانَّ بَحرَکَ عَمِیق، و خَفِّف حَملَکَ فانَّ کَؤُودٌ، و اَکثِرِ الزَّادَ، فانَّ السَّفَر بَعِیدٌ، وَ اخلِصِ العَمَلَ فانَّ النَّاقِدَ بَصِیر؛ اى پسرجان! هفت هزار حکمت آموختم، از میان این حکمت‏ها چهار حکمت را فرا گیر و به آن عمل کن، آن‏گاه همراه من به بهشت حرکت کن: 1 - کشتى خود را محکم و استوار کن، چرا که دریاى (زندگى) ژرف و عمیق است. 2 - بار گناه خود را سبک کن چرا که گردنه عبور، بسیار سخت است. 3 - زاد و توشه فراوان براى راه سفر آخرت فراهم کن، زیرا این سفر طول و دراز است. 4 - عمل خود را خالص کن، چرا که بررسى کننده اعمال، تیزبین و دقت نگر است. سؤال از چهار چیز امام صادق علیه‏السلام فرمود: لقمان، روزى پسرش را چنین موعظه کرد: اى پسر جان! مردم قبل از تو، براى فرزندانشان اموالى انباشتند، ولى نه آن اموال باقى ماند، و نه آن فرزندان باقى ماندند، بدان که تو همچون بنده مزدبگیرى هستى که او را به کارى دستور داده‏اند، و مزدى براى کارش وعده داده‏اند، بنابراین کارت را تمام کن و تمام مزدت را بگیر، و در این دنیا مانند گوسفندى مباش که در میان زراعت سرسبز افتاده و آن قدر از آن بخورد تا چاق گردد و مرگش همراه چاقیش باشد، بلکه دنیا را مانند پل روى نهرى بدان که بر آن مى‏گذرى و آن را وا مى‏گذارى، و دیگر به آن باز نمى‏گردى، خرابش کن و آبادش مساز که مأمور ساختنش نیستى (منظور دنیاى مادى است که هدف قرار گرفته و پل غرور و مستى شود) و بدان که فرداى قیامت وقتى در پیشگاه عدل خدا قرار گرفتى، از چهار چیز از تو بازخواست مى‏کنند: 1 - از جوانیت که در چه راه به پایان رساندى. 2 - عمرت را در چه راه تمام کردى. 3 - مالت را از چه راه به دست آوردى. 4 - آن را در چه راه مصرف کردى؟! بنابراین آماده پاسخ به این پرسش‏ها باش، و از آن چه در دنیا از دستت رفته افسوس مخور، زیرا اندکِ دنیا دوام ندارد، و بسیارش از بلا ایمن نیست، پس آماده و هوشیار باش و در کارت جدى بوده و پرده غفلت را از چهره دلت بردار، و متوجه احسان خدا و شکر در برابر آن باش، و همواره توبه را در دلت تجدید نما، و قبل از فرا رسیدن مرگ، از فرصت‏ها استفاده کن

نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: سه شنبه 18 آذر 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

از امام صادق(ع) سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام "قائم" لازم است برخیزیم؟ معنای این کار در هنگام قرائت دعای فرج چیست؟

 

گاهی سوال می شود که چرا شیعیان به هنگام شنیدن نام حضرت ولی عصر(عج) دست ها را بر روی سر گذارده یا قیام می نمایند. این رفتار شیعیان آیا مستند به روایتی یا سنتی از جانب اهل بیت(ع) می باشد یا خیر؟

به هنگام یادآوری وجود مبارک حضرت مهدی(عج) و ذکر و یاد او و دعا برای آن حضرت، این عمل به تأسی از عمل معصومین(ع) و برای ابراز احترام و بزرگداشت آن حضرت انجام می‏گیرد. همچنان که در روایت نقل شده است که در حضور امام رضا(ع) اسم مبارک امام زمان(ع) برده شد، آن حضرت برای احترام برخاستند و دست بر سر نهادند. ضمن آن که این عمل نوعی استغاثه به آن حضرت است.

اگر چه در این زمینه مستنداََ روایتی از حضرات معصومین(ع) وارد نشده است؛ اما از آنجا که علاوه بر قول و تقریر معصوم، فعل او نیز حجیت دارد لذا می توان به روایتی اشاره کرد که علامۀ مامقانی رضوان الله تعالی علیه در تنقیح المقال در ترجمۀ دعبل خزاعی از مشکواة الأنوار، شیخ محمد بن عبد الجبار نقل می‌کند و آن روایت این است:

"لما قرأ دعبل قصیدته المعروفة التی أولها (مدارس آیات) على الرضا(ع) و ذکره(عج) وضع الرضا(ع) یده على رأسه وتواضع قائما ودعا له بالفرج"1

"زمانی که دعبل قصیدۀ معروفش را که اولش (مدارس آیات) بود بر امام رضا(ع) خواند و در آن نامی از حضرت مهدی(عج) برده شد، امام رضا(ع) دست بر سر نهاد و متواضعانه ایستاد و برای تعجیل در فرج آن حضرت دعا کرد.

مرحوم محدث نوری رحمت الله علیه درباره قیام و دست گذاردن بر سر می‌نویسد:

هذا القیام والتعظیم خصوصا عند ذکر ذلک اللقب المخصوص سیرة تمام أبناء الشیعة فی کل البلاد من العرب والعجم والترک والهند والدیلم وغیرها ، بل وعند أبناء أهل السنة والجماعة أیضا.2

این نوع قیام تعظیم در هنگام ذکر لقب مخصوص حضرت حجت(عج)، از قدیم الأیام در میان تمام شیعیان؛ اعم از عرب و عجم و ترک و دیلم، در تمام شهرها و کشورها؛ بلکه حتی در نزد اهل سنت نیز مرسوم بوده است.

مرحوم شیخ عباس قمی نیز می‏نویسد: روایت شده که دعبل خزاعی وقتی که قصیده تائیّه خود را برای حضرت امام رضا(ع) سرود چون به این شعر رسید:

خروج امام لا محاله خارج

یقوم علی اسم اللَّه بالبرکات

امام رضا(ع) چون نام قائم را شنید، برخاست و سر خود را به سوی زمین خم کرد، پس از آن کف دست راست خود را بر سر گذاشت و فرمود: "اللهم عجل فرجه و مخرجه و انصرنا به نصراً عزیزاً".3

شاید از دلایل دیگری که می توان برای این عمل ذکر کرد این باشد که، ایستادن هنگام شنیدن صفت قائم برای امام زمان، به معنای آماده بودن برای قیام امام زمان(عج) است و دست بر سرگذاشتن یعنی تسلیم امر و فرمان امام زمان بودن است.

درباره فلسفه برخاستن و دست در سر گذاشتن، روایتی ذکر شده است که علت آن را هم بیان می کند، (البته خود این روایت دلیل و منبع برای اصل این کار هم می تواند باشد): از امام صادق(ع) سؤال شد که چرا به هنگام شنیدن نام "قائم" لازم است برخیزیم؟ فرمود: براى آن حضرت غیبت طولانى است و این لقب یادآور دولت حقه آن حضرت و ابراز تأسف بر غربت او است. لذا آن حضرت از شدّت محبت و مرحمتى که به دوستانش دارد، به هر کسى که حضرتش را با این لقب یاد کند، نگاه محبت‏آمیز مى‏کند. از تجلیل و تعظیم آن حضرت است که هر بنده خاضعى در مقابل صاحب (عصر) خود، هنگامى که مولاى بزرگوارش به سوى او بنگرد از جاى برخیزد، پس باید برخیزد و تعجیل در امر فرج مولایش را از خداوند منان مسئلت بنماید.4

حکمت دست روی سر گذاشتن در میان عرب

در عرب و نیز در میان عقلای عالم رسم است که هرگاه گره ناگشودنی در کار بیافتد به نشانه ناچاری و اضطرار دست خود را بر سر می گذارد. معنای این کار در هنگام قرائت دعای فرج این است که دوری و غیبت امام برای ما بسیار دشوار و طاقت فرسا است.

همچنین باید گفت که دست بر سرگذاشتن هنگام بردن نام امام زمان(عج) و یا سلام بر آن حضرت نوعی احترام و تعظیم برای ایشان و نیز اعلام تسلیم بودن برای آن حضرت و آماده بودن برای خدمت به ایشان و پا در رکاب بودن ایشان است. آنچه به عنوان مستند برای بلند شدن هنگام ذکر نام حضرت نقل شده، روایتی است از امام رضا(ع)که: نام "قائم" نزد آن حضرت برده شد حضرت ایستادند و دست خود را بر بالای سر نهادند و فرمودند: "اللهم عجل فرجه و سهل مخرجه". (مستدرک سفینه 8/629) از این روایت می توان استحباب ایستادن هنگام برده شدن کلمه "قائم" را استفاده کرد. حتی از این روایت می توان استفاده کرد که قیام حضرت رضا(ع) به جهت خصوص لفظ قائم نبوده بلکه به احترام نام آن حضرت بوده که در این صورت هر نامی برده شود، ایستادن و دست روی سر نهادن خوب است.5

 

پی نوشت ها:

1. تنقیح المقال ، ج1 ،‌ ص418

2. النجم الثاقب ، ص 605 .

3. منتهی الامال، ج 2، ص 488 - 489.

 

4. صافی گلپایگانی، لطف الله، منتخب الاثر، ص 640، مؤسسة السیدة المعصومة، 1419 قمری.

5. برای توضیح بیشتر ر.ک: ابراهیم امینی دادگستر جهان، ثفق، چاپ 16، 1376، ص 125.

 

نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 14 آبان 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

پاسخ لقمان به چند سوال

شخصى از لقمان پرسید: کدام انسانى، بدترین انسان است؟

لقمان فرمود: آن کس که باکى ندارد که مردم او را بدکار بنگرند.

شخصى به لقمان گفت: چقدر نازیبا هستى؟

لقمان در پاسخ فرمود: از قیافه من عیب مى‏گیرى، یا از نقاش قیافه من (خدا).

این نصیحت یادآور آن حکایتى است که شخصى هیکل ناهنجار شترى را دید، و گفت: همه اعضاى تو ناقوار و نامناسب و زشت است، شتر گفت: عیب نقاش مى‏کنى، زنهار!

موعظه تکان دهنده لقمان‏

اى پسر جان! اگر درباره مرگ شک دارى، خواب را از خود بران، در صورتى که قدرت بر این کار ندارى، و اگر درباره روز قیامت شک دارى، بیدارى از خواب را از خود دفع کن، در صورتى که چنین قدرتى ندارى، و اگر در این دو مورد بیندیشى مى‏بینى که جان تو در دست دیگرى است، زیرا خواب بسان مرگ است و بیدارى پس از خواب بسان برپا شدن قیامت، پس از مرگ است.

از اندرزهاى تکان دهنده لقمان به پسرش این بود: یا بُنَى تَعَلَّمتَ سَبعَةَ آلافٍ مِنَ الحِکمَةِ، فَاحفَظ مِنها اَربعَاً وَ مُرمَعِى الى الجَنَّةِ: اَحکِم سفینتک، فانَّ بَحرَکَ عَمِیق، و خَفِّف حَملَکَ فانَّ کَؤُودٌ، و اَکثِرِ الزَّادَ، فانَّ السَّفَر بَعِیدٌ، وَ اخلِصِ العَمَلَ فانَّ النَّاقِدَ بَصِیر؛ اى پسرجان! هفت هزار حکمت آموختم، از میان این حکمت‏ها چهار حکمت را فرا گیر و به آن عمل کن، آن‏گاه همراه من به بهشت حرکت کن: 1 - کشتى خود را محکم و استوار کن، چرا که دریاى (زندگى) ژرف و عمیق است. 2 - بار گناه خود را سبک کن چرا که گردنه عبور، بسیار سخت است. 3 - زاد و توشه فراوان براى راه سفر آخرت فراهم کن، زیرا این سفر طول و دراز است. 4 - عمل خود را خالص کن، چرا که بررسى کننده اعمال، تیزبین و دقت نگر است. سؤال از چهار چیز امام صادق علیه‏السلام فرمود: لقمان، روزى پسرش را چنین موعظه کرد: اى پسر جان! مردم قبل از تو، براى فرزندانشان اموالى انباشتند، ولى نه آن اموال باقى ماند، و نه آن فرزندان باقى ماندند، بدان که تو همچون بنده مزدبگیرى هستى که او را به کارى دستور داده‏اند، و مزدى براى کارش وعده داده‏اند، بنابراین کارت را تمام کن و تمام مزدت را بگیر، و در این دنیا مانند گوسفندى مباش که در میان زراعت سرسبز افتاده و آن قدر از آن بخورد تا چاق گردد و مرگش همراه چاقیش باشد، بلکه دنیا را مانند پل روى نهرى بدان که بر آن مى‏گذرى و آن را وا مى‏گذارى، و دیگر به آن باز نمى‏گردى، خرابش کن و آبادش مساز که مأمور ساختنش نیستى (منظور دنیاى مادى است که هدف قرار گرفته و پل غرور و مستى شود) و بدان که فرداى قیامت وقتى در پیشگاه عدل خدا قرار گرفتى، از چهار چیز از تو بازخواست مى‏کنند: 1 - از جوانیت که در چه راه به پایان رساندى. 2 - عمرت را در چه راه تمام کردى. 3 - مالت را از چه راه به دست آوردى. 4 - آن را در چه راه مصرف کردى؟! بنابراین آماده پاسخ به این پرسش‏ها باش، و از آن چه در دنیا از دستت رفته افسوس مخور، زیرا اندکِ دنیا دوام ندارد، و بسیارش از بلا ایمن نیست، پس آماده و هوشیار باش و در کارت جدى بوده و پرده غفلت را از چهره دلت بردار، و متوجه احسان خدا و شکر در برابر آن باش، و همواره توبه را در دلت تجدید نما، و قبل از فرا رسیدن مرگ، از فرصت‏ها استفاده کن

نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: چهار شنبه 14 آبان 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

تناسخ از ریشۀ نسخ است و به معنی كوچ كردن ارواح، از یك بدن به بدن دیگر می باشد. فرانسوی ها آن را metompsycose میگویند. از دیدگاه كسانیكه این اندیشه را قبول دارند، اجساد، به مانند قالب ارواح هستند. ارواح، به این قالبهایی كه ماهیت قشله را دارند، داخل شده، در آنجا زندگی میكنند و شاد و مسرور می باشند و با متلاشی شدن اجسادی كه در آن داخل شده اند، به اجساد دیگری پا میگذارند و در این گردش دایم، این تغییر بدن ادامه می یابد.

عقیده تناسخ را حتی در میان ابتدائی ترین گروهها نیز میتوان مشاهده كرد. اما به لحاظ متفاوت بودن عقیده و فرهنگ ملی و محیط این گروهها، ‌تناسخ نیز نماهای متفاوتی داشته است. در میان دیدگاه یك مصری از تناسخ، و برداشت یك انسان گنگی كه مسحور ابدیت شده است، تفاوتهای جدی وجود دارد. بالاخص در بیانات پرزرق و برق فلاسفۀ یونان، مسئلۀ تناسخ، كاملاًً هویت دیگری كسب میكند.

تناسخ، در عصر و زمان ما- كه تجربه های پسکولوژیکی (فراروحی) گوناگو نی گسترش داده شده است- نیز بسیار مشهور است و امروز، همچون مذهبی شده است كه مهاجرت ارواح را به عنوان یك سیستم عقیدتی، درآورده است. به ویژه در محافل اعیان و اشراف، به عنوان عكس العمل در برابر نارسایی ماده، به این گونه حادثه ها بسیار زیاد علاقمندی وجود دارد كه هرگاه، در جایی چند نفری به دور هم جمع شوند، فوراً از تمثل ارواح، از رهبری آنها،‌ از تأثیر آنتی فیزیك بر فیزیك و قوانین آن،‌ حتی از هشدارها و رهنمود های برخی از ارواح، و یا بر عكس، از دیوانه ساختن و بی راه كردن آنها، سخنان و بحثهای داغ آغاز میشود.

موضوع مورد بحث ما كه سوال و جواب است،‌ نه مجال پرداختن به تاریخ كامل تناسخ را به ما میدهد و نه گنجایش تشریح و تبیین پسکولوژیک و پاراپسکولوژیک را كه از واقعات روز است، دارد. لذا میخواهیم با اشاره به منشأ تناسخ، ‌به اصل مسئله بپردازیم.

برخی از حلقات،‌ به ریشه دار و قدیمی بودن عقیدۀ تناسخ باور دارند. حتی به همین خاطر به اسطوره های تاریخی زیادی روی آورده میشود و به حكایاتی كه هرودت نقل كرده- و اكثر آن دروغ است- به دید یك حقیقت مینگرند و حتی تلاش میگردد تا داستانهای پر زرق و برق "اویده" مسند این كار قرار گیرد. درین میان، بعضیها ادعا دارند كه جریان این "سیر و سفر روح" نه تنها در بین انسانها بلكه در بین حیوانات و حتی گیاهان نیز معمول است و امتداد دارد. نظر به گفتۀ شارح "جام گیتی نما" تناسخیان براین باورند كه ارواح مجبور به مهاجرتی هستند كه تمام عالم موجودات را فراگیرد. یك دسته از ارواح از بدن انسانها به حیوانات و از آنجا به عالم نباتات،‌ جمادات و معادن ... و بدین طریق، با یك سوق دوامدار و نامتناهی جبری، از خشكی ها به دریا ها و از دریا ها به خشكی ها در رفت و آمد اند. انتقال روح از بدن یك انسان به انسان دیگر را "نسخ"‌ و رفتن آن را به بدن حیوانی كه مناسب او باشد "مسخ" و داخل شدن آن را به گیاهان و درختان "رسخ" و حلول آن را در معادن "فسخ" میگویند.

آیا در شكل گیری این باور و اندیشه، قبول داشتن یك روح عالم شمول، تأثیر دارد و یا خیر؟ رابطه اش با حلول و اتحاد[1]، در چه سطحی است؟ بدون خارج شدن از موضوع، فوراً باید به عرض برسانم كه به مشكل میتوان پذیرفت كه این دو نظریۀ انحرافی،‌ منشأ تناسخ نباشد. حتی"تایلر" میگوید: نظریۀ تناسخ ارتباط تنگاتنگی با بقای مستقل ارواح دارد. از دیدگاه این اندیشه، مشابهت اولاد و نواسه ها به پدرانشان نیز، قرنهای متمادی با تناسخ، ایضاح گردیده است و امروز این مسئله،‌ با قانون وراثت به خوبی توضیح داده میشود.

گفته میشود كه تناسخ، اولاً در حوزۀ نیل گسترش یافت كه در چهرۀ زشت مومیایی ها و در اعمار اسرار انگیز اهرام، تقریباً این نكته محسوس است. این نظریه كه از مصر به هندوستان و از آنجا به یونان برده شد،‌ از یكسو در میان گفتارهای سحر انگیز فلاسفه، ‌و از سوی دیگر، در میان نغمه های انسانهایی كه با فكر ابدیت حوزۀ گنگ و سند، مسحور گردیده بودند،‌ مایـۀ امیـد و تسلی قلب انسانــی در آورده شد کــه آرزوی ابــدیت داشت!

از طرف قبالیستها[2] به یهودیت و از طریق یهودیها، به مسیحیان و سرانجام، علی رغم سعی و كوشش علمای كلام،‌ در اندیشه بعضی از متصوفین هم راه یافت و آنها را هم آلوده ساخت و در این میان، ‌هر مدعی برای اثبات آنچه طرح كرده است،‌ دلایلی را نیز ارائه مینمود. به گونۀ مثال، ‌قبالیستها،‌ مرمر شدن "نیوبه" تورات را،‌ و تبدیل شدن زوجۀّ حضرت لوط را به هیكلی از نمك، ‌یاد آوری نموده و نسلهای بعدی،‌ میمون شدن عده یی و خوك شدن عدۀ دیگر از یهودیان را ذكر میكردند.. و برخی دیگر هم، كار را به حدی پیش میبردند وسوق وادارۀ الهی را در حیوانات و نظام و آهنگ شگفت انگیز عالم نباتات را تحت ادارۀ روح انسانی میپنداشتند كه، به درخت و یا حیوان تبدیل شده است، با این باور شان، به هرچیز، روحی قایل میشدند.

در حقیقت، ‌تعمیم این حكم عجولانه،‌ نه تنها برای عالم جمادات و نباتات،‌ بلكه طرح آن برای عالم انسانیت نیز، ‌آنقدر تكلف آمیز است كه‌ با اندكی تفكر، ‌فوراً خلاف آن ثابت میشود.

شك نیست كه جمادات و نباتات در چارچوب پروگرام و برنامۀ از پیش تعیین شده (قدر) حركت میكنند. اما جستجوی نظام و میزان موجود در آنها دربین ارواح، با تجربه یی كه قبلاً در آنها میزیسته اند، ‌واقعاً خنده آور و به همان اندازه بی بنیاد است. درست است كه درختان و گیاهان یك زندگی حیوانی دارند،‌ اما این،‌ آنگونه كه روح فرسوده یك انسان نیست، ‌روح تازه یی كه آماده ترقی و نامزد انسان شدن باشد نیز، نیست.

با وجود این همه تحقیقات عمومی، آنگونه كه از هیچ گیاهی،‌ هیچ پیامی مبنی بر موجودیت روح با تجربۀ انسان در او، ‌دریافت نشده است. از هیچ روحی كه - به پندار آنها- فعلاً دوره انسانی اش را سپری میكند نیز، تثبیت هیچ خاطره یی از زندگی نباتی و حیوانی او،‌ نشان داده نشده است. حال آنكه در بین این ادعا ها، ‌انتقال معلومات و مكتسبات قدیم نیز،‌ یكی از مسائل مهم و بنیادی محسوب میگردد. اما تا كنون، ‌سوای هزیان و یاوه سراییهای یكی دو بیمار عقلی و روانی،‌ و غیر از یكی دو خبر ناموثق چیزی نمیدانیم.

مرمر شدن "نیوبه" كه یكی از موضوعات تورات است،‌ و تبدیل شدن "اتیدحه" زوجه حضرت لوط(ع) به مجسمۀ نمكی،‌ هیچگاه دلیل تناسخ به شمار نمی آید. اگر از مسامحه كار گرفته و چنین چیزی را بپنداریم، ‌باز هم آن،‌ بدین معنی است كه روح، قبض شده است ‌و جسد، ‌نظر به كیفیت بلائی كه گرفتار شده بود، ویا با هوای سوزاننده یی به گرد و خاك تبدیل شده است و یا همچون اجساد بی جانی كه زیر شعله های آتش قرار گرفته باشند،‌ به سنگ تبدیل شده است. چنانكه اینگونه فوسیلها به تعداد بی شماری در هر گوشۀ دنیا کشف گردیده اند. كندنكاریهایی كه قرنها پس از تبدیل شدن کوههای پومپی و وِزو (کوههایی است در ایتالیا) بر أثر آتش فشانی هایش به تپه یی از خاکستر صورت گرفته است.‌ نیوبه های سنگ شدۀ فراوانی را در جلو چشم ما نهاد. امروز، زمانی كه این خرابه ها را صفحه به صفحه ورق میزنیم،‌ در پیشانیهای ناپاک و عبرت انگیز آنها می بینیم که زندگی سراسر خفت و خجالت آور، چگونه آن انسانها را درنده خوی ساخته و قهر و غضب الهی را جلب کرده است. این مادۀ اتنوگرافیك كه برای عبرت دیگران به سینۀ محافظت كنندۀ استقبال، سپرده شده است با تناسخ، چیزی جز ادعای بی بنیاد و سبکی عقل نیست.

اگر تناسخ به مفهوم داخل شدن ارواح انسانهای مرده به اجساد دیگر و سیر و سیاحت در آن باشد،‌ پس كدام روح در كدام جسد داخل شده است. چنانكه روح بعضی از اقوامی كه اكثراً مجرم بودند، قبض شده است تا عبرتی برای آینده گان باشد و اجساد شان نیز به سنگ تبدیل شده است.

در مصر،‌ یونان و در حوزۀ گنگ، عقیدۀ تناسخ با تكیه به سوء استفاده ها و تعبیرات غلطی از ایمان به آخرت و با پشتوانۀ آرزوی بقای روح، رشد نموده است. تناسخی را كه زاییده تحریفات "أهن أتن" در مصر و "فیثاغورث" در یونان بود،‌ كسی نمی شناخت. أتن بر این باور است كه با پایان یافتن زندگی زمینی انسان،‌ زندگی آسمانی شروع میشود. از این لحاظ،‌ بلا فاصله پس از مرگ انسان، روحش به قصد رفتن به "محكمۀ كبرا" كه در بالا ها است، ‌به راه می افتد و با عروج گام به گام به حضور"اوسیرس" میرسد. هر روحی كه به حضور او رسیده است، به این شكل جواب میدهد: "بدون ارتكاب گناهی به حضورت آمدم،‌ و در زندگی ام هرآنچه را كه باعث خوشنودی ربانیان بود، ‌انجام دادم، خون نریختم، دزدی نكردم،‌ دست به فساد نزدم و بد اخلاقی ننمودم. مرتكب زنا نشدم..." كسیكه اینها را بگوید‌، عضو جماعت اوسیرین میشود و هر كه گفته نتواند و ترازویش سنگین نباشد، به جهنم افگنده میشود و در آنجا توسط زبانیها (دوزخبانان) قطعه قطعه میگردد.

باز در نوشته های آتن كه بازتاب دهندۀ حقایق ایمانی دین اوست،‌ این عقیدۀ صاف و بی آلایش را می بینیم: "كارهای تو بسیار زیاد است و اكثر آنها را هم چشم ما دیده نمیتواند. ای اله یگانه یی كه هیچ كس قدرت تو را ندارد. تو این زمین را به گونه یی كه اراده ات بود، آفریدی و تو تنها بودی. به انسانها و به حیوانات بزرگ و كوچكی كه در زمین بر روی پاهایشان راه میروند، ‌و به پرندگانی كه در بلندیها با بالهایشان پرواز میكنند،‌ جای شائسته و مناسبی را به همۀ آنها تو برمیگزینی و همه نیازهای شان را تو برآورده می سازی... همه زیباییها، در سایۀ تو شكل میگیرد و همه چشمها، از طریق آنها، تو را می بینند، تو در قلب منی ..."[3] این نظریات را كه بدون هیچ افزودی نگاشته ام، تقریباً چهار هزار سال پیش در مصر، به عنوان حقایق بزرگی پذیرفته شده بود.

در یونان نیز عقیدۀ حشر و بقای روح، واقعاً محكم و استوار بود. فیلسوف بزرگ "فیثاغورث" بیان میدارد كه، روح جدا شده از جسد،‌ زندگی مخصوصی خواهد داشت،‌ و حتی روح، پیش از فرود آمدن بر زمین نیز مظهر این زندگی بوده و با برخی از مكلفیتها به زمین آمده است و به كیفر بدیهایش در اینجا، به جهنم افگنده میشود و توسط زبانیها قطعه قطعه میگردد و برعكس آن، با انجام نیكیها نیز به مقامات بلند و زندگی با سعادتی نایل خواهد شد. اگر امكان موجودیت برخی از دستبردها و خلط اندیشه ها را در هنگام نقل،‌ پیش از پیش پذیرفته و سپس نظریات مزبور را مد نظر قرار دهیم،‌ خواهیم دید كه عقیدۀ حشر به گونۀ قریب به واقعیت،‌ با بیان شیوا و زیبائی مطرح گردیده است. بیانات افلاطون در كتاب"جمهوریت" او نیز تفاوتی با این ندارد. از دیدگاه افلاطون: "روح جدا شده از بدن،‌ زندگانی جسمانی را به كلی فراموش میكند و فقط مشغول تفكر در حقیقت میباشد. با این حال،‌ او با ارتقا به عالمی مناسب به خودش، عالمی لاهوتی و سرشار از حكمت و ابدیت،‌ از تمام نواقص و خطاها و ترسها و حتی از محبتها و عشقهایی كه در زندگانی مادی او را رنج داده است. خلاصه، ‌از تمام زشتیهایی كه لازمۀ طبعیت بشری است، ‌آزاد میگردد و به سعادت بزرگی دست می یابد و با ربانیان مونس و همدم میشود.»

اگر در عقیدۀ ملتهایی كه سیستم فكری شان چنین است، ‌چیزی مانند تناسخ به چشم بخورد،‌ نباید شك داشت كه این پدیده، محصول تحریف است.

مسیحیت كه دین آسمانی است، با همین تحریف كوشید تا حضرت مسیح را به تخت الوهیت بنشاند كه اگر بیانات روشنگر و واضح قرآن نمیبود، نگرش به مسیحیت هیچ تفاوتی با آتنیزم و برهمنیزم نمیداشت. همچنان ادیان مصر قدیم،‌ ادیان سرزمین هند و گنك،‌ پس از سپری نمودن استحاله و دگرگونیها، ‌شكل نامتعارفی به خود گرفتند كه امكان دارد عقیدۀ تناسخ نیز با همین تحریف،‌ راه نفوذ پیدا كرده و وارد این ادیان و مذاهب گشته باشد.

عقیده تناسخ كه در مصر ریشه گرفته بود، ‌پس از آنكه در سراسر حوزۀ نیل، ‌بر سر زبانها افتاد و موضوع داستانها و اشعار محلی شد. با فكر و دماغ پر محصول فلاسفۀ یونان،‌ كسوه های رنگینتر و خیالیتر را پوشیده وارد ضرب المثلها گردید و به اسطوره سراسر روی زمین، تبدیل شد.

هندویی كه اسیر این نظریه است، ماده را آخرین تجلی برهمن می پندارد و یكجا شدن روح و جسد را یك نوع سقوط و شر، تلقی میكند و در مقابل،‌ مرگ را تجرد از كاستیها و قصور بشری و وسیله یی برای ارتقا به وجد و استغراق، میشمارد و وصال به حقیقت میداند. در"ودانتا" مهم ترین كتاب هندوئیزم، روح، یك جزء و شراره یی از برهمن،‌ تصورمیشود و خاطر نشان میگردد كه روح،‌ تا لحظه یی كه با انتقال از قالبی به قالب دیگر،‌ به اصلش عودت نكند، از چنگ اضطراب و پشیمانیها نجات نمییابد. روح‌،‌ زمانی به مقصدش كه "معرفت مقدسه" است میرسد كه از انانیت وزشتیهای آن خود را بپیراید و به سان پیوستن یك نهر به دریا،‌ به الله كه معبود مطلق است، برسد. و پس از وصلت هم،‌ مانند پیروان بودیسم، آرامش و سكون مطلق حاصل میشود. با این تفاوت كه بر بودیزم، یك نوع فتور و عدم تحرك حكم فرماست، ‌ولی در برهمنیزم،‌ روح فعال وجود دارد.

عقیدۀ تناسخ، بعدها از سوی یهودیان نیز ادعا میشد، یهودی یی كه بسیار حریص زندگی و فریفتۀ بقای روح است،‌ اگر پس از برچیدن عقیده حشر، عقیده تناسخ را قبول كند، ‌كاری بس عادی و طبیعی را انجام داده است. اما بعد ها، عقیده تناسخ كه توسط قبالیستها به دیر و صومعه هایی مانند كلیسای اسكندریه جای داده شد، توانست به وسیلۀ غلات شیعه،‌ هر چند اندك هم باشد، درمیان اهل اسلام نفوذ كند. در میان همۀ ملتهای قدیم و جدیدی كه به تناسخ قایل اند،‌ یك نقطه مشترك به چشم میخورد و آن هم،‌ حلول و اتحاد است. در آتنیزم اهن- اتن،‌ در برهمنیزم، برهمن، ‌در یهودیت، عزیر علیه السلام،‌ در مسیحیت، حضرت مسیح همواره به همان معنی قبول شده اند و بدین صورت،‌ خطای فراگیر و عالم شمولی را مرتكب گردیده و در خط انحرافی واحدی با هم یكی شدند. غیر از این، ‌برخی از كلماتی كه در بیانات متصوفین به تناسخ اشاره دارد،‌ از سوی افراد مغرض آمیخته و افزوده شده است و یا رموزی است كه به تأویل نیاز دارد. تمام علمای اهل سنت اعم از محدثین و فقها، مفسرین و اهل کلام،‌ در مورد خلاف اسلام بودن نظریۀ تناسخ، ‌اتفاق رای دارند و به این دلیل، تناسخ را مردود دانسته اند كه،‌ هر فرد با تقدیر خودش زندگی میكند،‌ و با تقدیر خودش میمیرد،‌ و با عاقبت و انجام خودش حشر میگردد و سپس، حقیقت امتحان نیز فرد معینی را مد نظر قرار میدهد، و مخاطب معینی با ثواب و گناه خودش، به حساب معینی كشانیده میشود.

برای روشن شدن این مسئله، خاطر نشان ساختن نكات آتی را مفید میدانم.

آری، ‌با در نظرداشت مواردی كه ذیلاً بیان گردیده است،‌ قبول عقیدۀ تناسخ ناممكن میباشد.

1. از دیدگاه عقیدۀ حشر، هر فرد بر اساس فراز و فرود زندگی اش، ‌به حساب و كتاب كشانیده میشود. از این رو، روحی كه در هزاران جسد داخل و خارج شده است،‌ با كدام شخصیتش حشر خواهد شد و نظر به كدام وضعیتش، جزا و یا مكافات خواهد دید؟

2. این دنیا به خاطر امتحان باز شده است،‌ امتحان هم بر پایۀ ایمان به غیب جریان دارد. روحی كه به صورت مخلوق فرومایه،‌ كیفر بدیهایش را دیده است،‌ به محض اینكه فرصت داخل شدن به جسد دوم را یافت، ‌از یكسو مسئله از غیبت خارج میشود و از سوی دیگر، ‌بر اثر اضطراب و پریشانیهایی كه دیده و چشیده است، به راه خاتمه بخشیدن به كار دوامدار تغییر بدن، قدم خواهد نهاد كه این امر،‌ مثل این است كه نظریۀ تناسخ، ‌خودش خود را نقض كند و تیشه بر ریشۀ خود بزند.

3. در صورتیكه برای نایل گردیدن هر فرد به سعادت مطلق،‌ اینچنین ارواح بسیار مضطرب و پریشان لازم باشد،‌ وعده یی كه خداوند(ج) در خصوص جزای ستمگران و پاداش نیكوكاران داده است،‌ بیهوده خواهد شد. كه این امر، ‌در حق ذات الوهیت، ‌محال و باطل است.

4. بیانات قرآنكریم و سایركتابهای آسمانی در زمینۀ بخشوده شدن گناهان،‌ سیاحت درد آور و دور و دراز ارواح را برای بخشیده شدن،‌ فضولی و بی معنی نشان میدهد. و این كار، ‌واقعاً شائستۀ ذاتی است كه رحمت بیكران دارد.

در دین ما،‌ گناه نابخشودنی وجود ندارد. الله (ج) وعده نموده است گناه هر توبه كننده را ببخشد،‌ در این زمینه،‌ آنگونه که كمی و زیادی گناه در نظر گرفته نمیشود، ‌به قرار داشتن آن فرد در گناه تا دقایق آخر عمر هم، ‌نگاه نمیشود. یعنی،‌ مجرمی كه سراسر حیاتش در نافرمانی سپری شده است،‌ با زندگی پاك و نزیه یك ساعته اش،‌ میتواند به رحمت الهی نایل گردد...

5. همچنان دَور دایم و سیاحت دُور و دراز تناسخ به قصد كسب منزلت و مقام،‌ با التفات و رحمت خاص پروردگار ‌تضاد دارد. زیرا او هرگاه بخواهد اراجیف و بی ارزش ترین چیز ها را نیز به طلای خالص مبدل میكند و ارزشمند میسازد، این نیز عطایای خصوصی و احسان ویژۀ اوست.

6. در میان پیروان پیامبران‌، كسانی هم بودند كه آغاز زندگی آنها در شر سپری شده بود. این انسان ها پس از یك گذشتۀ دراز و آلوده،‌ آنچنان بالا رفتند و عروج نمودند كه اولیای خدا، از كاروان آنها بسیار بسیار عقب ماندند،‌ این فرایند،‌ آنقدر به وقوع پیوسته است كه تصور خلاف آن، ‌ناممكن است. رسیدن به ذروۀ چنین كمالی در یك حمله و نفخه،‌ آنگونه كه بیانگر لطف الهی است، ‌به بیجا و بی مورد بودن مهاجرت عمومی، بخاطر ترقی نیز انگشت میگذارد.

7. پذیرفتن روحی جداگانه برای هرجسد، ‌بیانگر ایمان به خلاقیت بی پایان پروردگاری که قدرت بی پایان دارد. به جای این، داخل و خارج ساختن یك دسته روح به تمام اجساد،‌ به مفهوم اسناد عجز و نا توانی به قدیر مطلق است. از این لحاظ نیز،‌ نا سازگار بودن عقیدۀ تناسخ با عقل،‌ روشن و واضح میباشد.

8. بر علاوۀ اینها، ‌آیا لازم نبود در میان چهار ملیارد انسان روی زمین،‌ حد اقل در چند ملیون آنها علایم و نشانه هایی در مورد سرگذشت زندگی شان در اجساد دیگر، ‌موجود باشد؟ آیا لااقل در بعضی اشخاص و افراد،‌ در نتیجۀ چند بار رفت و آمد به دنیا، یك فرهنگ عمومی نباید شكل میگرفت؟ اگر این رقم نظر به نفوس دنیا یك در هزار هم میبود‌، باز هم اگر در مورد آن فكر شود، رقم بزرگی به میان میآید‌، پس آیا ضرورت روبرو شدن ما با چند انسان در هرجا،‌ خود به خود روشن نیست؟ این افراد كجا هستند؟

دیگر اینكه،‌ آیا لازم نبود تقریباً در هر بخش جامعه،‌ هر فردی كه حامل روح قدیمی است‌،‌ بلا فاصله پس از رسیدن به سن 3-4 سالگی با مكتسبات و دست آوردهای قدیمش، ظاهر شود؟ در این زمینه،‌ آیا میتوان یك واقعۀ ثبت شده را نشان داد؟ شاید در عده یی از نوابغ و صاحبان الهام،‌ خارق العادگیهایی دیده شود،‌ اما این امر بیش از آنكه بكار بستن معلومات حاضر باشد، عبارت است از برخوردار بودن از حمایت آسمانی و یا درك و نفوذ فطانتی والا به اشیاء و حوادث. تاكنون غیر از یكی دو خبر ناموثّق كه در یكی دو روزنامه نوپا، به نقل از چند مریض عقلی و روانی نشر گردیده است، ‌بحث نمودن از واقعۀ مدللی كه زندگی كردن جسدی را با روح مربوط به كسی دیگر نشان دهد،‌ممكن نیست.

10. در سایر موجودات هیچ نشانه یی دال بر موجودیت آثار و عکس العمل انسانی كشف نشده است. حال آنكه، ‌روحی كه از جسد اولش ویژگیهایی را با خود دارد، ‌ولو كه یك زندگی پستی داشته باشد، ‌باز هم انفعالاتی خواهد داشت و حد و مرز فطرت را به چالش خواهد كشید. اما با وصف پیشرفتهای گیاه شناسی، ‌تا كنون هیچ پدیدۀ عجیبی كه بوی تناسخ از آن به مشام برسد،‌ دیده نشده است.

پس میتوان گفت كه،‌ عقیدۀ تناسخ در جوامع قدیم به صورت انحراف ایمانی دوام یافت، اما در انسان های عصر ما چیزی جز اغفال و فریب حبس ارواح و داخل شدن و تسلط یافتن شیطان بر بعضی از بنیه ها نیست،‌ و هیچ گونه حقیقتی ندارد. آری از بیان صادق و مصدوق(ص) یاد میگیریم كه، ‌شیطان در درون رگهای خون گشت و گذار میكند و قلب و دماغ را تحت تأثیر خود میگیرد. در پرتو این بیان، تا حدی از چهره درونی هذیان موسوم به تناسخ، آگاه میشویم. اصلاً قابل تصور نیست انسانی كه به اعتبار آفرینش،‌ اشرف مخلوقات است، به چنین خرافه یی كه پشتوانۀ عقلی ندارد و به كوچكترین تجربه یی مستند نیست و خلاف وحی است،‌ ایمان داشته باشد.

والله اعلم بالصواب

[1] عقيدۀ باطلي است كه انتقال الوهيت را به مخلوقات و يكجاشدنش را با آنها قبول دارد.
[2] مذهبي از يهوديت كه از تورات معني حرفي و باطني استخراج ميكنند.
[3] A. HISTORY OF EGYPT 371-376 Prof.Breasted

نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 23 شهريور 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

سؤال: عالم ذر چیست؟ و در کجا است؟

 

پاسخ: در قرآن مجید سخن از یک پیمان، عهد، میثاق و گواهی به میان آمده است که  خداوند از انسانها گرفته است. روشن ترین آیه ای که بر این حقیقت دلالت دارد، آیة 172 سورة اعراف است که به «آیة ذر» معروف شده است. این آیه دقیق ترین معنی و  شگفت ترین نظم را دارد.[1] آیات دیگری نیز مفسر همین حقیقت معرفی شده اند.[2]

خداوند در قرآن می فرماید: ]وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنی  آدَمَ مِنْ  ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی  أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ  بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی  شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا  کُنَّا عَنْ هذا غافِلینَ[؛[3] «به یاد آور زمانی را که پروردگارت از پشت [و صلب] فرزندان آدم، ذریة آنها را بر گرفت و آنان را گواه بر خویشتن ساخت [و فرمود]: آیا  من پروردگار شما نیستم؟ گفتند: آری، گواهی می دهیم. [چرا چنین کرد؟] برای اینکه در  روز رستاخیز نگویید ما از این غافل بودیم.»

از آنجا که در این آیه سخن از ذریّۀ (فرزندان خردسال) آدم ـ علیه السلام ـ به میان  آمده، از این آیه به «آیه ذر» یاد می کنند و به خاطر کلمة «ألست» به «پیمان ألست» معروف است. همچنین لفظ ذریّه در قرآن نوزده بار وارد شده که درتمام موارد نسل انسان  مراد است.[4]

در تفسیر این آیه دربارة اینکه عالم ذر چگونه، در کجا و حضور فرزندان آدم ـ علیه  السلام ـ چگونه بوده، احادیث و به دنبال آن سخن دانشمندان گوناگون است.

در اینجا به بیان دو دیدگاه بسنده می شود:

اول. منظور از این عالم و این پیمان «عالم استعدادها» و «پیمان فطرت» است؛ به این  معنی که هر گاه فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب (پشت و کمر) پدران به رحم مادران  که بیش از یک ذره نیستند، منتقل می شوند، خداوند استعداد و آمادگی فهم و شناخت  ربوبیّت و توحید را به آنها می دهد؛ یعنی هم در نهاد و فطرتشان این سرّ الهی به  صورت یک حس درون ذاتی به ودیعه گذارده می شود و هم در عقل و خردشان به صورت یک  حقیقت خود آگاه.

خداوند در طول زندگی دنیایی آثار صنع و نشانه های یگانگی خود را به انسان نشان  می دهد و آنان را بر این امر گواه می  گیرد. گویا می فرماید: ]أَ لَسْتُ  بِرَبِّکُمْ[ و انسانها با زبان حال پاسخ می­دهند: ]بَلی  شَهِدْنا[. پس در اینجا  پیمان تکوینی است و سخن گفتن مانند خبر دادن رنگ رخساره از وضعیت درونی شخص است.[5]

بنا بر این بیان، مراد از عالم ذر همان فطرت انسانی است. انسانهای بدوی و متکامل در  این احساس مشترکند که همه مربوب و خداوند ربّ آنهاست.[6]

پس انسانها هرگز از این پیمان و شناخت غافل نبوده و نیستند؛ لذا خداوند در قیامت  علیه همة انسانها احتجاج می کند. برخی روایات موافق این نظر است.[7]

دوم. مرحوم علامه طباطبایی نظریة خویش را این گونه تبیین می کند: «عالم «ذر» روح  این عالم است که آن را «عالَم غیب» نیز می گویند. توضیح اینکه هر موجودی دو وجه (صورت و جنبه) دارد: وجهی به سوی خدا که زمان و تدریج در آن راه ندارد و وجهی به  سوی دیگر که در آن تدریج و زمان راه دارد. خداوند متعال می فرماید: ]إِذا أَرادَ  شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُون[ ؛[8] «[خداوند] وقتی بخواهد چیزی را  ایجاد کند، به آن می گوید: موجود شو! بی درنگ به وجود می آید.» «کُن» هم امر (دستور) است و هم مخاطب درست کن. پس کلمة «کُن» از طرفی وجود شیء و از طرفی ایجاد  شیء است و این موجود منبسط یک وجه  الی الله دارد که عالم ذرّ است و همان موجود یک  وجه دیگر دارد که همین دنیای ظاهر است. بنابراین، عالم ذرّ این عالم مسلوب  نیست.»[9]

می توان ریشه های سخن علامه طباطبایی را در تفسیر کنز الدقایق پیدا کرد.[10]

پیمان از چه بود؟

 

از آیة ذر به دست می آید که مفاد پیمان گواهی بر پذیرش پروردگار ]ألَسْتُ  بِرَبِّکُمْ[ [11] و بر پذیرش توحید بوده است ]أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَکَ  آباؤُنا[ [12] و برخی روایات این پیمان را به فطرت نیز می کشانند: « اَلدِیْنُ  الْحَنِیفُ وَ الْفِطْرَةُ وَ صِبْغَةُ اللَّهِ وَ التَّعْرِیفُ فِی الْمِیثَاقِ؛ [13]دین حنیف و فطرت و صبغة­الله و تعریف همان است که [خدا] در میثاق [یعنی در  پیمانی که خدا با روح بشر بسته، بشر را با آن آشنا کرده] است.»[14] روایاتی نیز  اعتراف به نبوت رسول اکرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ و امامت حضرت علی ـ علیه السلام  ـ را جزء پیمان عالم ذر معرفی می کنند.[15]

پیمان برای چه بود؟

 

از آیة ذر دو هدف اصلی برای این پیمان به دست می آید:

الف. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: ما از موضوع شناخت خدا بی خبر  بودیم و لذا کافر شدیم؛ ]أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا  غافِلینَ[؛ [16]

ب. حجت بر انسانها تمام شود تا در رستاخیز نگویند: پدران ما بت پرست بودند و ما هم  فرزندان همان پدران هستیم و چاره ای جز تبعیت از آنها نداشتیم؛ ]أَوْ تَقُولُوا  إِنَّما أَشْرَکَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کُنَّا ذُرِّیَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ...[  .[17]

[1].. المیزان، محمد حسین طباطبایی، چاپ پنجم، مؤسسه اعلمی، بیروت، ج 8، ص 306.

[2]. مانند: اعراف / 102 و حدید / 8. ر. ک: تفسیر نمونه، زیر نظر ناصر مکارم شیرازی،  دار الکتب، ج 23، ص 317 و ج 6، ص 276.

[3]. اعراف / 172.

[4]. منشور جاوید، جعفر سبحانی، چاپ فرهنگ، اصفهان، ج 2، ص 63.

[5]. کنز الدقایق، میرزا محمد مشهدی، تحقیق مجتبی عراقی، چاپ اول، ج 3، ص 742؛  المیزان، ج 8، ص 310.

[6] . المیزان، ج 8، ص 308؛ فطرت، مرتضی مطهری، چاپ دوم، انتشارات صدرا، ص 181؛  تفسیر نمونه، ج 17، ص 455.

[7] . ابن سنان از امام صادق ـ علیه السلام ـ از فطرة لله پرسید. امام فرمود: « هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی  التَّوْحِیدِ فَقَالَ: ] أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ[ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ  الْکَافِرُ؛ فطرت الله اسلام است که خداوند هنگام پیمان گرفتن آنان را بر فطرت  توحید آفرید و فرمود: آیا پروردگار شما نیستم؟ در آنجا کافر و مؤمن حضور داشت.» البرهان، ج 3، ص 236.

و امام باقر ـ علیه السلام ـ آیة ذر را با حدیث «کل مولود یولد علی الفطره» تفسیر  کرده اند. مختصر بصائر الدرجات، ص 161.

[8] . یس / 82.

[9] . در محضر علامه طباطبایی، محمد حسین رخ شاد، چاپ اول، نهاوندی، صص 42 ـ 43.

[10] . کنز الدقایق، ج 3، ص 742.

[11] . اعراف / 172.

[12] . همان / 172.

[13] . بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، چاپ دوم، مؤسسه الوفاء، بیروت، ج 3، ص 276.

[14] . فطرت، شهید مطهری، ص 27.

[15] . البرهان، ج 3، صص 238 ـ 239 و جهت مطالعة بیشتر ر. ک: التبیان فی تفسیر  القرآن، شیخ طوسی، چاپ اول، مکتب اعلام، قم، ج 5، صص 26 ـ 30 ؛ روض الجنان و روح  الجنان، ابوالفتوح رازی تصحیح یاحقی، چاپ دوم، آستان قدس، ج 9، صص 5 ـ 10؛ منشور  جاوید، استاد جعفر سبحانی، چاپ سوم، توحید، قم، ج 2، صص 61 ـ 82.

[16] . اعراف / 172.

[17] . همان / 173.

نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: یک شنبه 23 شهريور 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

کربلا شهريست اي دل شهريارش زينب است

 

اعتبارش از حسين و اقتدارش زينب است

 

نام زينب با حسين حک گشته در ايوان دل

 

دل که شد بيت الحسين نقش ونگارش زينب است

 

شيعه دارد در دلش يکتا کتاب قيمتي

 

ناشرش باشد حسين ، آموزگارش زينب است

 

هرکه نازد بر کسي زينب بنازد بر حسين

 

 

جان زهرا اين حسين دار و ندارش زينب است

 

نویسنده: محمد رضا معيني نشلجي ׀ تاریخ: شنبه 8 شهريور 1388برچسب:, ׀ موضوع: <-PostCategory-> ׀

صفحه قبل 1 2 3 4 5 صفحه بعد

CopyRight| 2009 , nashalji.LoxBlog.Com , All Rights Reserved
Powered By LoxBlog.Com | Template By:
NazTarin.Com